نوشته شده توسط : perana

نویسنده: دیوید سلینجر

مترجم:رضا زارع

 

از خوبی های این کتاب هرچی بگم کم گفتم. داستان جریان سه روز از زندگی یک پسر 16 ساله س که بعد از اخراج از مدرسه تا برگشت به خونه ش اتفاق می افته که میشه اینطور تعبیر کرد گذر از نوجوانی به بزرگسالی. اتفاقاتی که تو این چند روز میفته و شیوه مطرح کردن داستان از زبان پسر بچه به روانشناس واقعا خواندنی و قابل تامله و در نهایت این که همه آدم ها در زندگی نیاز به انگیزه دارن برای این که بتونن ادامه بدن یا از یک راه اشتباه برگردن. همون عشق.

خوندن این کتابو به شدت توصیه می کنم.

 

 



:: بازدید از این مطلب : 110
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

نویسنده: ژوزه ساراماگو

مترجم: کوروش پارسا

 

درمورده این کتاب تنها صفتی که می تونم به کار ببرم "عجیب" هستش ، خیلی دلم می خواد با نویسنده این کتاب حرف میزدمو ازش می پرسیدم چطوری به ذهنت رسید انسان رو اینجوری به تصویر بکشی؟ سراسره کتاب با چیزی مواجه هستیم که در واقع خودمونیم ، شخصیت هایی که کور هستند دارن بهت می گن تو هم کوری همه کورن. اینکه آدم می تونه تا چه اندازه به پست ترین مرحله انسانیت برسه ، چیزیه که منو به شخصه خیلی ترسوند. همینه که آدم تو هر شرایطی ممکنه دست به هر کاری بزنه کارهایی که در حالت عادی شاید حتی تو خواب هم نبینه که اون کار ها رو می کنه به قول یکی از جملات کتاب:

"زن دکتر، که خود منجی جامعه است، از دکتر می‌پرسد: چرا کور شدیم؟ دکتر جواب می‌دهد: نمی‌دانم، اما شاید روزی بفهمیم. زن دکتر جواب می‌دهد: می‌خواهی نظر مرا بدانی؟ من فکر می‌کنم ما کور نشده‌ایم، ما کور هستیم؛ کور اما بینا، کورهایی که می‌توانند ببینند، اما نمی‌بینند. "

محاله این کتابو بخونی و حداقل دو سه روز فکرت درگیره انسانیت و آدمیت نشه...



:: بازدید از این مطلب : 110
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

نویسنده : جک لندن

مترجم: پرویز داریوش

 

نوشته پشت جلد: پاییز هر سال که قبیله یی هیت دنبال گوزن ها را میگیرند ، دره به خصوصی هست که هرگز در آن پای نمی گذارند و زنانی هستند که هنگام گفت و گو کنار آتش درباره آمدن اهریمن و برگزیدن آن دره برای سکونت بسیار اندوهگین می گردند.

جک لندن در آوای وحش کوشیده است به دنیای رمز آلود سگی وفادار وارد شود و لحظه ای جان خود را با جان او همراه کند.

داستان باک ، سگ قهرمان قصه، میتونه داستان هرکدوم از ما انسان ها باشه از جایی که توش به دنیا اومد تا اتفاقاتی که افتاد تا از جایی جدید و زندگی جدید سر دربیاره ، هرکدوم از ما می تونه مثه باک یه روزی از اون نجابت و آرومیش در بیاد و بخاطره دفاع از خودش ، بخاطره بقای خودش بخاطره حفظ جایگاه خودش دست به هرکاری بزنه حتی می تونه عاشق بشه ! همینه که می گن هیچ چیز از هیچکس بعید نیست.

آوای وحش یکی از قشنگ ترین و در عین حال متاثر کننده ترین داستان هایی بود که تا حالا خوندم و به همین دلیل خوندنش رو به شدت توصیه می کنم. ضمناً آوای وحش مشهورترین داستان جک لندنه.



:: بازدید از این مطلب : 117
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

نویسنده: هاروکی موراکامی

مترجم: امیر مهدی حقیقت

 

هیچ وقت اجازه نده ترس و غرور احمقانه کاری کند آدمی را که برایت عزیز است از دست بدهی (از متن کتاب)

این کتابو به توصیه یکی از دوستان خریدم . داستان 5 تا دوست صمیمی تو دبیرستانه که یهو یکیشیون توسط بقیه اعضا بدون هیچ دلیلی بیرون گذاشته میشه و سوکورو 16 سال در بی خبری می مونه تا این که به واسطه دوست دخترش مجاب میشه بره دنبال قضیه رو بگیره ببینیه موضوع چی بوده.

نه میشه گفت کتاب خوبی بود نه بد در کل متوسط بود. مثلا درسته که داستان کلی پایانش باز بود ولی لزومی نداشت داستان هایدا هم باز بمونه ، یا یه جاهایی خیلی بعضی مسائل تکراری شده بود یعنی تا اخر داستان خواننده خیلی زیاد به این نکته بر می خوره که سوکورو دوست داره حرکت قطار ها رو ببینه یا آدم ها رو تو این وضعیت ، واسه همین خلق موقعیت هایی تو این شرایط خیلی اتفاق میفته که حتی اگه از متن کتاب حذف میشد خواننده چیزی رو از دست نمیداد. توضیحات خیلی اضافه راجعبه بعضی شخصیت ها یا موقعیت ها یا مکان ها باعث میشد یه جاهایی کسل کننده شه ولی خب از اونور هم یه جاهایی خیلی کشش داشت. در کل خوندنش خوب بود.



:: بازدید از این مطلب : 117
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

نویسنده : الیف شافاک

مترجم: ارسلان فصیحی

 

نوشته پشت جلد: خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق . جرات نکردم بنویسمش. زبانم لال شد.نوک قلمم کور . کفش آهنی پایم کردم . چندین بهار از آن زمان گذشته. کفش های آهنی سوراخ شده. من اما هنوز خامم. هنوز هم در عشق همچو کودک ناشی...

مولانا خودش را خاموش مینامید. یعنی ساکت . هیچ به این موضوع اندیشیده ای که شاعری آن هم شاعری که آوازه اش عالمگیر شده ، انسانی که کار و بارش ، هستی اش ، چیستی اش ، حتی هوایی که تنفس می کند چیزی نیست جز کلمه ها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پر معنا گذاشته چطور می شود که خودش را خاموش بنامد؟

کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سال هاست به هر جا پا گذاشته ام آن صدا را شنیده ام . هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانسته ام و به گفته هایش گوش سپرده ام. شنیدن را دوست دارم جمله ها و کلمه ها و حرف ها را. اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود....

 

تو صفحات اول کتاب شعری هست که از زمان شروع خواندن کتاب من رو عمیقا به فکر واداشت. شاید بیشتر درگیری های امروز جوامع وبشر غافل شدن از همین نکته هست. البته در زمان مولانا و شمس هم این مشکل بود ولی هم جمعیت خیلی خیلی کمتر بود هم چیزهایی که انسان رو وارد زندگی ماشینی کرده ، نبوده ، چقدر تو دنیای ما تو این روزها تو این کشور نیاز داریم به آدم هایی که بهمون فقط یک چیز رو یادآوری کنن، عشق ، عشق و تنها عشق.

ما زبان را ننگریم و قال را

ما درون را بنگریم و حال را

موسیا آدبدانان دیگرند

سوخته جان و روانان دیگرند

ملت عشق از همه دین ها جداست

عاشقان را ملت و مذهب خداست.

بخونیدش...



:: بازدید از این مطلب : 107
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

نویسنده : اوریانا فالاچی

مترجم : زویا گوهرین

 

صداقت این کتاب کوچک تکان دهنده ست . فریاد غرور زنی است یاغی. فریادی ست از خشم و در عین حال از عشق مادر شدن. کتاب کوچکی ست که از سطر نخست تا انتها از انواع حالات شادی ، مهربانی ، یاس ، خشم ، افسردگی ، اضطراب و امید سرشارست. کتابی ست برای همه زنان چه موافق و چه مخالف سقط جنین. چه آزاد چه در شرف آزاد شدن ، کتابی که همه گزینش ها از جمله "زن به عنوان کدبانو بودن" را توجیه می کند. و نیز کتابی ست که به مردان کمک خواهد کرد تا بفهمند...

این کتاب از اون کتاب هایی که حداقل یک بار و حداکثر بی نهایت بار باید خونده بشه. هر جمله و خطش میتونه خط بطلانی باشه به باورهای غلطی که تا حالا داشتیم . چیزهایی که تا حالا فکر می کردیم درست بوده یا بر عکس فکر می کردیم غلط بوده. نقطه عطف داستان به ظن من خواننده قسمت دادگاه و محاکمه ست که با تاملی صد چندان باید مطالعه شود.

به شدت توصیه می شود.



:: بازدید از این مطلب : 119
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

نویسنده : سامرست موام

مترجم : مهرداد نبیلی

 

نوشته پشت جلد: سرگذشت جوانی که در جنگ جهانی اول یکی از دوستانش به خاطر او کشته می شود و این حادثه او را تکان می دهد و به جست و جوی جواب مسائل ابدی بر می انگیزد : خدا چیست؟ چرا درد وجود دارد؟ غرض از زندگی و مرگ چیست؟

سامرست موام نویسنده نامدار انگلیسی که لبه تیغ از جذابترین و معروفترین داستان های اوست ، ماجراهای این کتاب را چنان با شیرینی بازگو می کند که مترجم پرسابقه و مشهور چون مهرداد نبیلی گفته است که یکی از آرزوهایش همیشه این بوده که روزی لبه تیغ را ترجمه کند.

از خوبی و بی نظیری کتاب هرچی بگم کم گفتم و این که به نظر من خواننده پاسخ به سوال های پشت جلد و نقطه عطف داستان در بخش شش نهفته است. بسیار کتاب جذاب و گیرایی بود از خوندنش بسی لذت بردم.

خوندنش توصیه میشه حتما.



:: بازدید از این مطلب : 115
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

نویسنده: پل اردمن

مترجم: حسین ابو ترابیان

 

من ترجیح میدم چیزی نگم در مورده این کتاب. فقط توصیه میکنم نسخه بدون سانسورش حتما مطالعه شود.



:: بازدید از این مطلب : 111
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana


:: بازدید از این مطلب : 107
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana


:: بازدید از این مطلب : 108
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 دی 1398 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد